هوالله

بی حجابانه درآ از در کاشانه ما که کسی نیست به جز درد تو در خانه ما

هوالله

بی حجابانه درآ از در کاشانه ما که کسی نیست به جز درد تو در خانه ما

عجز انسان!!

جماعتی گفتند:

 

همه سر بر زانو نهید !مراقب شوید زمانی!

 

بعد از آن یکی سر بر آورد که:

 

                تا اوج عرش کرسی دیدم!!!!

 

آن یکی گفت که:

 

نظرم از عرش و کرسی هم بر گذشت و از فضا در عالم خلاء می نگرم!!!!

 

آن یکی گفت:

 

 

من تا پشت گاو و ماهی میبینم و آن فرشتگان که موکل اند بر گاو ماهی می بینم!!!!!

 

 

 

اما من چندان که می بینم ...

 

 

جز

                عجز

        

       خود نمی بینم!!!!

 

 

 

 

بر گرفته از مقالات حضرت شمس تبریزی

 

 

 

مرگ

 

یکی می گریست که برادرم را کشتند تتاران! دانشمند بود

 

 من گفتم که : اگر دانش داری که تتار او را بزخم شمشیر زنده ابد کرد!...یکی از

 

این زندان بجست . برو بباید گریست  که دریغ چرا از این زندان جست؟؟زندان را

 

تتاران سوراخ کردند ... تو می گریی که تیر بر آن دیوار زندان چرا زدند؟؟!!...تو فریاد می کنی و بر سر و رو ی میزنی و می گریی که دریغ ...

 

 

 

آن قفس چرا شکستند تا آن مرغ رهایی یافت؟!

 

یا دنبلی را شکافند تا چرک ها و پلیدی ها برون رفت!نوحه آغاز کردی که دریغ آن

 

چرک ها چرا رفت؟!!

 

 

مقالات حضرت شمس تبریزی 

خلق این همه را یکسان می بینند

ابا یزید در گورستان تفرج می کرد کله(جمجمه) های سر آدمیان یافت .

 

 در اندرونش الهام آمد که: برگیر  به دست و در نگر نیکو نیکو!!

 

 بعضی گوش کله را بسته دید بی سوراخ.و بعضی گوش ها را سوراخ دید تا بگوش دیگر... و بعضی گوش را سوراخ دید تا به حلق!

 

 گفت :خدایا .

 

خلق این همه را یکسان می بینند . مرا بر تفاوت نمودی! اکنون تو بگو که از بهر چه آن کله ها بدان صفت اند؟؟

 

 

 

الهام آمد که :آن کله ها که در گوش او هیچ سوراخ نبود کلام ما را هیچ نمی شنود. و آن ها که سوراخ از این گوش تا آن گوش بود از این  گوش در می کردند و بدان گوش برون می کردند . و آن ها که از گوش به حلق راه بود قبول می کردند!

 

 

 

مقالات حضرت شمس تبریزی