ای سالک! در دریای گسترده دل تو درّی پنهان است که حاصل زندگی دو جهان توست، و آن درّ وحدت و تجرید است. دل منظر اعلای حق است، اما افسوس که نابیناست و روی در گل و خاک دارد و در دام خویشتنبینی گرفتار است. ای انسان، روی دل از این خاک و گل بگردان و از دام خویشتن بینی بیرون آی تا بتوانی از پستی به بلندی عروج کنی و از تاریکی تن بگذری و جانت به نور حق منور گردد.
ای دل تو میخواهی قرب حقیابی و رفع مباینت و اسقاط اضافات کنی، لکن دریغا که هر روز بر پریشانی تو افزوده میگردد. ای دل ترا آب زندگی بخشیدند ولی تو آن را حقیر میپنداری. عشقی را که پایه و اساس حیات توست ناچیز میشماری. ای دوست برو دل جمعدار و به حق پرداز. از خلق غائب شو و با خدا حاضر باش و بدان که در ژرف دریای علم، زرق و ریا نیست.
ای دل تو چون خسی روی دریا که دستخوش امواج خروشانی و غواصی نمیدانی، بر خود چه میبالی؟ ای دل تو هنوز در بدایت راهی لکن از نهایت راه سخن میرانی. آن را که درد حق است، جان و دلش در گرو دلدار است. بر او بگری که او بر خویشتن خندد. در این جهان دلا از خود و تعلقات آن فانی شو تا خورشید حقیقت بر تو بتابد و همچو قطره در دریا، حجاب کثرت به یک سو زن تا از نور وحدت، وجودت روشن گردد.
کسی که خواستار عشق حق است، باید در مکتب عشق ثبتنام کند و تحت تعالیم استاد، راه حق در پیش گیرد و درک عشق کند و حضور بزرگان را مغتنم شمارد. در این صورت میتواند حلاوت ثمره انس و عشق و تزکیه را در شجره حیات بچشد و در جرگه کسانی درآید که به صفت فائزین به جوار حق نایل آمدهاند و در حرم امن الهی قرار گرفتهاند.
خداوندا! تو به حال ضعیف و بیچاره ما آگاهی و میدانی که بدون یاری تو از دست چنین دشمن قوی پنجه که طمع در انبیای عظام و کُمَّل اولیای والامقام داشت، راه گریزی نداریم. اگر بارقه لطف و رحمت تو نباشد، این دشمن قوی پنجه ما را به خاک ضلالت افکنده و به تیه ظلمت و شقاوت دچار مینماید.
الهی! ترا قسم میدهیم به خاصان درگاهت و محرمان بارگاهت، از متحیّران وادی ضلالت و افتادگان بیابان غوایت، نظرت را سلب منما و قلبهای ما را از غلّ و غش و شک و شرک محفوظ بدار.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مرا از هر چه میبینم رخ دلدار اولیتر
نظر چون میکنم باری بدان رخسار اولیتر
تماشای رخ خوبان خوش است، آری، ولی ما را
تماشای رخ دلدار از آن بسیار اولیتر
بیا، ای چشم من، جان و جمال روی جانان بین
چو عاشق میشوم باری، بدان رخسار اولیتر
ز رویش هرچه بگشایم نقاب روی او اولی
ز زلفش هر چه بر بندم، مرا زنار اولیتر
کسی کاهل مناجات است او را کنج مسجد به
مرا، کاهل خراباتم، در خمار اولیتر
فریب غمزه ساقی چو بستاند مرا از من
لبش با جان من در کار و من بیکار اولیتر
چو زان می درکشم جامی، جهان را جرعهای بخشم
جهان از جرعهء من مست و من هشیار اولیتر
به یک ساغر در آشامم همه دریای مستی را
چو ساغر میکشم، باری، قلندروار اولیتر
خرد گفتا: به پیران سر چه گردی گرد میخانه؟
ازین رندی و قلاشی شوی بیزار اولیتر
نهان از چشم خود ساقی مرا گفتا: فلان، می خور
که عاشق در همه حالی چو من میخوار اولیتر
عراقی را به خود بگرار و بیخود در خرابات آی
که این جا یک خراباتی ز صد دیندار اولیتر
سلام سلام
خیلی عالی بود
واقعا لذت بردم
آره درسته
خدایا تو را به خودت قسم میدهم که قلبم و عشقم را و عهدم را حفظ کنی و نظر از ما نگیری که والاترین حافظی و امانت دار و ....
آمین آمین آمین
عالی بود همه چیز
سلام ...
شعر زیبایی انتخاب کردی ...
موفق باشی انشالله ..
در پناه حق
یا حق
کوشیییییییییییییییییی
نیستت!!!
یه زمانی سراغی از ما می گرفتی
ببخشی موبایلم قطعه...
ولی تو یا هو هم خبری ازت نیست...
امیدوارم خوش باشی
با حلاج به روزم...
با سلام
با مناظرات .مکاتبات بین آقای رضا علیشاه سلطان حسین تابنده و آقای محمد مردانی قسمت سوم به روز شدم
باتشکر
سلام برادر گلم مطرب دل.خوشحال دوباره نصیبم شد تا به وبلاگ زیبای شما سربزنم.من رو که یادتون می آد من همان خاک پای مولایم.خوشحال شدم بازم به وبلاگتون سرزدم.
البته کم میام اینروزاولی هروقت میام حتما سرمیزنم.
در پناه حق زنده باشیند.
هروقت آپ شدیند حتما خبرم کنیند.
هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم: روح سید خلیل عالی نژاد شادویادش گرامی
یا علی آشنای احساس
هو
سلام دوست عزیز شرمنده که دیگه چیزی تو وبلاگت نمی نمی نویسم سرم خیلی شلوغه البته تو به تنهایی ام خیلی عالی و مفید می نویسی به من احتیاجی نیست .
شا د باشی حق یارت
علی مددی
سلام
کسی که خواستار عشق حق است، باید در مکتب عشق ثبتنام کند.
خودش دیگه می دونه که چه چیزهایی باید درس بده و به هرکسی چه درسی را باید بده
فقط باید بهش اعتماد کرد
مومنان همیشه شاد هستند، با یاد خداوند
شاد و موفق باشید