هوالله

بی حجابانه درآ از در کاشانه ما که کسی نیست به جز درد تو در خانه ما

هوالله

بی حجابانه درآ از در کاشانه ما که کسی نیست به جز درد تو در خانه ما

چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی

وقتی که منصور حلاج را به امر معتصم خلیفه ی وقت هزار تازیانه زدند در وی تأثیری نکرد٬ او را روانه چوبه دار ساختند.

در راه درویشی از وی پرسید که عشق چیست؟

گفت: امروز بینی و فردا بینی و پسفردا بینی. یعنی امروز بکشند و دوم جسم سوزانند و سوم خاکستر جسم بر باد دهند.

غلامش وصیتی خواست.

فرمود: نفس را به چیزی مشغول دار وگرنه او تو را مشغول گرداند.

پسرش گفت: ای پدر مرا وصیتی کن.

فرمود: چون جهانیان در اعمال کوشند تو در چیزی کوش که آن علم حقیقت است.

در راه که می رفت می خرامید با بندهای گران و نعره زنان می گفت:

حق حق حق

تا به زیر دارش بردند بوسه بر دار زد و گفت:

معراج مردان عشقست