ابا یزید در گورستان تفرج می کرد کله(جمجمه) های سر آدمیان یافت .
در اندرونش الهام آمد که: برگیر به دست و در نگر نیکو نیکو!!
بعضی گوش کله را بسته دید بی سوراخ.و بعضی گوش ها را سوراخ دید تا بگوش دیگر... و بعضی گوش را سوراخ دید تا به حلق!
گفت :خدایا .
خلق این همه را یکسان می بینند . مرا بر تفاوت نمودی! اکنون تو بگو که از بهر چه آن کله ها بدان صفت اند؟؟
الهام آمد که :آن کله ها که در گوش او هیچ سوراخ نبود کلام ما را هیچ نمی شنود. و آن ها که سوراخ از این گوش تا آن گوش بود از این گوش در می کردند و بدان گوش برون می کردند . و آن ها که از گوش به حلق راه بود قبول می کردند!
مقالات حضرت شمس تبریزی